سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلهاى مردان رمنده است ، هر که آن را به خود خو داد ، روى بدو نهاد . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 92 تیر 12 , ساعت 2:0 عصر

هنگامی که نمرود نتوانست با آتشی که افروخت، ابراهیم(ع) را بیازارد و خود را در مقابل او عاجز دید، خداوند فرشته ای را به صورت بشر به سوى او فرستاد که او را نصیحت کند.

فرشته پیش نمرود آمد و گفت: 

هنگامی که نمرود نتوانست با آتشی که افروخت، ابراهیم(ع) را بیازارد و خود را در مقابل او عاجز دید، خداوند فرشته ای را به صورت بشر به سوى او فرستاد که او را نصیحت کند.

فرشته پیش نمرود آمد و گفت: خوب است بعد از این همه ستم که بر ابراهیم روا داشتى و او را از وطن آواره کردى و بدنش را در میان آتش افکندى، اکنون دیگر رو به سوى خداى آسمان و زمین آورى و دست از ستم و فساد بردارى. زیرا خداوند لشگر فراوانی دارد و می تواند با ضعیف ترین مخلوقات خود، تو را با لشگرت در یک لحظه هلاک کند.

نمرود گفت: در روى زمین، هیچکس به اندازه من لشگر ندارد و قدرتش از من بیشتر نیست. اگر خداى آسمان، لشگری دارد، بگو فراهم نماید تا با آنها جنگ کنیم.

فرشته گفت: تو لشگر خودت را آماده کن تا لشگر آسمان بیاید.

نمرود سه روز مهلت خواست و در روز چهارم آنچه می توانست لشگر تهیه کند آماده نمود و در میان بیابانى وسیع با آن لشگر انبوه جاى گرفت.

آن جمعیت فراوان در مقابل حضرت ابراهیم(ع) صف کشیدند.

نمرود به ابراهیم از روى تمسخر گفت: لشگر تو کجا است؟

ابراهیم جواب داد: در همین ساعت خداوند خواهد فرستاد.

ناگهان فضاى بیابان را پشه هاى فراوانى فرا گرفتند و بر سر لشگریان نمرود حمله کردند. هجوم این لشگر ضعیف، قدرت سپاه قوى نمرود را در هم شکست و آنها را به فرار وادار نمود و مقدارى از آن پشه ها به سر و صورت نمرود حمله کردند.

نمرود بسیار نگران شد و به خانه برگشت.

باز همان فرشته آمد و گفت: دیدى لشگر آسمان، در یک لحظه لشگر تو را درهم شکستند، با اینکه از همه موجودات ضعیفترند. اکنون ایمان بیاور و از خداوند بترس، وگرنه تو را هلاک خواهد کرد.

نمرود به این سخنان گوش نداد.

خداوند به پشه ای که از همه کوچکتر بود دستور داد. روز اول لب پائین او را گزید و در اثر آن گزش، لب او ورم کرد و بزرگ شد و درد بسیارى کشید. بار دیگر آمد لب بالایش را گزید، به همان طریق تورم حاصل شد و بسیار ناراحت گردید. عاقبت همان پشه ماءمور شد که از راه بینی، به مغز سرش وارد شود و او را آزار دهد. بعد از ورود پشه، نمرود به سر درد شدیدى مبتلا شد.

هرگاه با چیز سنگینى بر سر خود میزد، پشه از کار دست می کشید و نمرود چند لحظه از سر درد راحت می گردید.

به همین دلیل کسانی که در موقع ورود به پیشگاه او برایش سجده می کردند، بهترین عمل آنها بعد از سجده مقابل نمرود، آن بود که با چکّش مخصوصى، در وقت ورود قبل از هر کار بر سر او بزنند تا پشه دست از آزار او بردارد! و نزدیکترین اشخاص کسانی بودند که از محکم زدن چکش هراس نکنند.

بالاخره نمرود در اثر همین عذاب، مُرد، و نتیجه کفر و دشمنی خویش را مقدار مختصرى دریافت.

منابع:

روضة الصفا

داستانها و پندها، ج1



لیست کل یادداشت های این وبلاگ