سه شنبه 92 تیر 18 , ساعت 2:0 عصر
روز و شب من به رهت منتظرم تا برسی
به امید نگهت کنج درم تا برسی
در هوای نگهی بر رخ جانانه تو
هر نفس ساکن این رهگذرم تا برسی
در تمنای نگاهت شدم آواره دهر
در پی دیدن تو در به درم تا برسی
لحظه ها را سپرم من همه در بیم و امید
همه بی خواب تو شام و سحرم تا برسی
بی تو آرامش دل نیست مرا هر نفسی
با همه ثانیه ها همسفرم تا برسی
میگدازم ز تب و آتش هجران همه دم
از فراق رخ تو دیده ترم تا برسی
درشب هجررخت خواب به چشمم نرسد
از تب دوری تو شعله ورم تا برسی
انتظارم همه دم تا که ببینم رخ تو
دیده بر راه تو دارد نظرم تا برسی
نوشته شده توسط مسجد الرسول | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ