با هم بخندیم ، به هم نخندیم
یارو رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. یارو گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنید!
مردی که در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدر عروس پرسید : آقا داماد چه کاره اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت : من ویندوز نصب می کنم!!!
یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر. بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!!
قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟
یارو: جناب قاضی! خودش میخواست، چون هر وقت من را میدید، میگفت یک سری به ما بزن !
از یارو میپرسند: چرا حمام نمیری؟ میگه: یه مدته دارم چرک خشک کن میخورم، دیگه چرکی ندارم که برم حموم!
بچه: بابا اون چی بود دیشب افتاد رو سر و کلم؟ پدر: کتم بود. بچه: آخه کت که اینقدر سنگین نیست. پدر: درسته پسرم، آخه خودم هم توش بودم!
به یارو میگن بابات به رحمت ایزدی پیوست، میگه: رحمت ایزدی دیگه کیه؟ میگن: نه منظورمون اینه که به دیار باقی شتافت ، میگه: دیار باقی دیگه کجاست؟ میگن: یعنی دار فانی رو وداع گفت ، میگه: دار فانی دیگه چه جور داریه؟ میگن: یعنی رخت از این دنیا بربست ، میگه: منظورتون رو نمیفهمم! میگن: احمق، بابات مرد ، میگه: احمق خودتی، بابا دیگه کیه!
شرلوک هلمز با واتسون میرن بیرون شهر و تو چادر میخوابن، نصفههای شب شرلوک هلمز واتسون را بیدار میکنه میگه: به آسمون نگاه کن چی میبینی؟ واتسون: یه عالمه ستاره! هولمز: از اینهمه ستاره چی میفهمی؟ واتسون: از چه نظر؟ ستاره شناسی؟ الهیات؟ فلسفه؟ از کدوم زاویه بگم؟ تو چی میفهمی؟ هولمز: احمق! چادرمونو دزدیدن!
واعظی بالای منبر از اوصاف بهشت می گفت و از جهنم حرفی نمی زد.یکی از حاضرین پای منبر خواست مزه ای بیندازد گفت:ای آقا،شما همیشه از بهشت تعریف می کنید،یک بار هم از جهنم بگویید.واعظ که حاضر جواب بود گفت:جهنم را که خودتان می روید و می بینید . بهشت را چون نمی روید لااقل باید وصفش را بشنوید
زن خوب برای ازدواج باید سه تا خصلت داشته باشه :
1 - نجیب باشه یعنی با جیب آدم کاری نداشته باشه
2 - خانه دار باشه یعنی از خودش خونه داشته باشه
3- مثل ماه بمونه یعنی شبها بیاد و صبح بره ( بره خونه باباش ) البته در حد متعالی این که باباش وضعش توپ باشه و 3 تا سکته هم کرده باشه
میدونید بد ترین شکنجه برای یه اصفهانی چیه؟ ... ببندنش به یه درخت بگن اون طرف خیابون دارن نذری میدن
به خروسه میگن : چرا معتاد شدی؟ میگه اگه زنتو لخت کنن بزارن پشت ویترین معتاد نمی شی
حیف نان از کیوسک تلفن عمومی میاد بیرون، ازش میپرسن: سالمه؟ میگه: آره، ولی آفتابه نداره
از حیف نون می پرسن می دونی سزارین یعنی چی؟ می گه یعنی بچه به شرط چاقو!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ