سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، بنده ای را که دهان خود را می گشاید و می گوید : «بارالها ! به من روزی بده» ؛ ولی دست از طلبِ روزی می کشد، دشمن می دارد . [.امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 90 اسفند 28 , ساعت 7:35 عصر

1)سال دوم دبیرستان یک استاد داشتیم که گیر داده بود سر امتحان همه باید کراوات بزنند و گفته بود هرکس نزد از نمره امتحانش دو نمره کم میکنه .چمران کروات نزد، استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هجده. بالاترین نمره.

2)
مى گفتند «چمران همیشه توى محاصره است.» راست مى گفتند. منتها دشمن ما را محاصره نمى کرد. دکتر نقشه اى مى ریخت. مى رفتیم وسط محاصره. محاصره را مى شکستیم و مى آمدیم بیرون.

3) تصمیم گرفتم بروم پیشش، توى چشم هاش نگاه کنم و بگویم «آقا اصلا جبهه مال شما. من مى خوام برگردم.» مگر مى شد؟ یک هفته فکر کردم، تمرین کردم.
فایده نداشت. مثل همیشه، وقتى مى رفتم و سلام مى کردم، انگار که بداند ماجرا چیست، مى گفت «علیک السلام» و ساکت مى ماند.دیگر نمى توانستم یک کمله حرف بزنم.
لبخند مى زد و مى گفت «سید، دو رکعت نماز بخوان درست مى شه.»


11

سه شنبه 90 اسفند 23 , ساعت 9:32 عصر

بنده ای خدا را گفت :

 اگر سرنوشت مرا  نوشته ای پس چرا دعا کنم ...؟
خدا گفت : شاید نوشته باشم هرچه دعا کند ...


سه شنبه 90 اسفند 23 , ساعت 9:29 عصر

اسمتون رو وارد کنید ببینید شبیه کدوم شخصیت تاریخی هستید
هم فارسی میتونید تایپ کنید هم انگلیسی
اینجا را کلیک کنید

 

 


سه شنبه 90 اسفند 23 , ساعت 9:27 عصر

 یکی میگفت: باید از کنار مشکلات زندگی با سرعت عبور کنی و بگی مییییگ میییییییگ ! اما انگار نمی دونست مشکلات نشستن رومون و میگن انگوررررررری ، انگورررررررررری

 


سه شنبه 90 اسفند 23 , ساعت 9:26 عصر
روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد!
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت: من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم! در حقیقت من آن را زنده می کنم! حال چطور درآمدسالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟!

جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درآمدت 100برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!

 


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ